جوک سری5
نوشته شده توسط : مرتضی

پسر خالم 7 سالشه گوشی سه ملیونی خالمو گم کرده

بعد به خاطر اینکه تو روحیه ظریفش تاثیر نذاره بهش چیزی نگفتن...

.

.

اون وقت من 7 سالم بود یه خط کش 30 سانتی تو مدرسه گم کردم...

بابام با وساطت بزرگای فامیل رام داد خونه

 

ﺑﻪ ﺧﺮﻩ ﻣﯿﮕﻦ ﺍﺯ ۱ ﺗﺎ ۹ ﺑﺸﻤﺎﺭﻣﯿﮕﻪ : ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷
۸ ۹
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻣﯿﺸﻤﺮﺩﻥ
.
.
.
ﺑﮕﯽ ﻧﻤﯿﺸﻤﺮﺩﻡ ﯾﻨﯽ ﺑﺎ ﭘﺸﺖ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺘﺎ

 

میخـوام یـه جملـه سنگیــن بگــم ... 




زن زندگی به اونی میگن که... 
وقتی بره جلـو آینـه بخواد آرایـش کنه , دخترش از خوشحالـی جیـغ بزنـه بگه ; 
آخ جــووون بـابـا داره میـاد !! 
نـه ایـنکـه بپـرسه مامان کجا داریم میریم

 

 

 

از مراسم قبل از ازدواج می تونم عوض کردن سیم کارت رو نام ببرم

 

من مطمئنم سلولای مغزم به جای خاکستری، قهوه این!

.

.

.

.

اینو به راحتی میشه از تصمیمای مهمی که تو زندگیم گرفتم فهمید

 

روز های آخر سال است

همین الان پاشو با هرکی قهری بهش زنگ بزن

فحش بده خودتو سبک کن ٬ آخر سالی نذار چیزی ته دل بمونه.

 

 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: داستان طنز , ,
:: برچسب‌ها: جوک سری5 ,
:: بازدید از این مطلب : 1041
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 15 اسفند 1393 | نظرات ()