رضایِ دوست به دست آر و دیگران بگذار
هزار فتنه چه غم باشد ار برانگیزند
#سعدی
صنما سپاه عشقت به حصار دل درآمد
بگذر بدین حوالی که جهان به هم برآمد
#مولانا
با آن همه دشمنی که کردی
بازآی که دوستی همانست
#سعدی
دل به نگاه اولین گشت شکار چشم تو
زخم دگر چه می زنی صید به خون تپیده را
#فروغی_بسطامی
سیصد و شصت و چهارم شب به سر شد بی رخش
باز هم یلدای دیگر آمد و معشوق نیست
#داریوش_جعفری
ماه از سیمایِ تو الگو گرفت؟!یا تو زِ ماه؟!
بس کن ای دل!هِی سوال و هِی معمّا تا به کِی؟!
#یزدان
در خیالم با تو هستم،دست در دستانِ هم
من شدم دیوانه اینک!غرقِ رویا،تا به کِی؟!
#یزدان
صائب دو چیز می شکند قدر شعر را
تحسینِ ناشناس و سکوت سخن شناس
#صائب_تبریزی
جان باختن آسانست اندر نظرت لیکن
این لاشه نمیبینم شایستهی قربانت
#سعدی
در این زمانه غریبم،بگو به حضرت عشق
به هر بهانه ... نشد! بی بهانه برگردد
#جویامعروفی
از تو سکوت مانده و از من، صدای تو
چیزی بگو که من بنویسم به جای تو
#اصغر_معاذی
دست بیگانه ... اگر شانه ... مرا دیوانه ...
مویت انداخته مارا به پریشان گویی
#سجاد_شهیدی
تو نیستی و دگر من نمی روم در خواب
طبیب گفته بدون تو هیچ جا نروم
#علی_اکبر_لطیفیان
به رغم حالت آرام و سر به زیرت باز
به همزده ست جهان را عبور طوفانیت
#علی_سلطانی_وش
چون طفل که از خوردنِ داروست پریشان
با دوست پریشانم و بی دوست پریشان
#علیرضا_بدیع
جز دوتا سکته، سه تا غش، چند باری خودکشی
رفتنت تاثیر چندانی به حال من نداشت
#مجتبی_صادقی
میزنم آتش به قلبم، هـرچه بادا باد، باد
خودکشی در شعرها، عنوانِ خوبی می شود
#آرش_مهدی_پور
وعده های سر خرمن همه ارزانی شیخ
با تو هر لحظه دلم میل جهنم دارد!
#علی_صفری
چه سرنوشـت غمانگیزی، که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت، ولی به فکر پریدن بود
#حسین_منزوی
گر حکم شود که مست گیریند
در شهر هر آنکه هست گیرند
#پروین_اعتصامی
گر چه بــا دوری ِ او زندگیم نیست،ولـــی
یاد او می دمدم جــان به رگ و پوست هنـــوز
#سیمین_بهبهانی
از گلوي خود بريدن وقت حاجت همت است
ورنه هر كس وقت سيري پيش سگ نان افكند
#صائب
کاش یعقوب بدیدی رخ او تا گفتی
فرقها یوسف من تا مه کنعان دارد
#فروغی_بسطامی
چو گل ز ساده لوحی در خواب ناز بودم
اشک وداع شبنم بیدار کرد ما را
#صائب
دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی
ز کدام باده ساقی به من خراب دادی
#فیض_کاشانی
کسی نگفت نسیم از تبار طوفان است
وگرنه غنچه کجا مشت بسته وا میکرد
#حسین_منزوی
طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند
آنچه گردون میکند با ما ،نهانی میکند
#شهریار
:: موضوعات مرتبط:
تک بیت های عاشقانه ,
,
:: برچسبها:
تک بیتی سری 2,جوک مورد داشتیم,جوک جدید,جوک ضد حال,چوک ضد دختر,جوک ضد پسر,پیامک جدید,داستان,جوک کولر,جوک یارانه,حکایت,جوک منحرفی زشت,پیامک عرفانی -SMS mystical,جوک داعش,پیامک استقلالی تاج,پست های عاشقانه,جوک ایرانسل,جوک پسته,جوک حمید معصومی نژاد,جوک شامپو پرژک,اس ام اس,sms,اس ام اس خنده دار,اس ام اس عرفانی ,اس ام اس منحرفی داستان مرد گوژپشت ,joke,داستان وحکایت های شیرین ,
:: بازدید از این مطلب : 627
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0