مردم تمام عمرشان انتظار میکشیدند.
انتظار میکشیدند که زندگی کنند، انتظار میکشیدند که بمیرند.
توی صف انتظار میکشیدند تا کاغذ توالت بخرند، توی صف برای پول منتظر میماندند و اگر پولی در کار نبود سراغ صفهای درازتر میرفتند، صبر میکردی که خوابت ببرد و بعد هم صبر میکردی تا بیدار شوی.
انتظار میکشیدی که ازدواج کنی و بعد هم منتظر طلاق گرفتن میشدی. منتظر باران میشدی و بعد هم صبر میکردی تا بند بیاید، منتظر غذا خوردن میشدی و وقتی سیر میشدی باز هم صبر میکردی تا نوبت دوباره خوردن برسد، توی مطب روانپزشک با بقیهی روانیها انتظار میکشیدی و نمیدانستی آیا تو هم جزء آنها هستی یا نه.
از کتاب : عامهپسند / چارلز بوکوفسکی
:: برچسبها:
مردم تمام عمرشان انتظار میکشیدند ,
,
:: بازدید از این مطلب : 621
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0